دیشب که به دیدارم آمدی دسته ای از گلهای سپید بر سینه ی خود آویخته بودی بارها خواستم تمنا کنم آنرا به من هدیه دهی لیکن جرات نکردم.
وقتی از من جدا شدی و در خوابگاه خویش خفتم دیدگانم خواب را از من گریزان نمودند و هنگامیکه شفق سر زد چون نیازمندی برگهایی از دسته گلت را یافتم وآنها را بوییدم.
این برگهای خشکیده خود ارزشی ندارند ولی چون یادبودی از محبت و عشق تو هستند بجای گل و شیشه عطر از آنها نگهداری میکنم تا روزیکه دگر باره بدیدارم بیایی و دلم از نگریستن رخساره همچون برگ گلت آرام گیرد.
پرتو سحرگاهی از پنجره من میتابد و از جانب تو پیام می آورد:
آنچه به دست گرفته ای چیست؟
پاسخ میدهم: این یک شاخه گل یا ریحان و گلاب نیست ولی چون از محبوب به یادگار مانده برای من عزیز است.
آنگاه بر جای خویشتن نشسته می اندیشم:
این یادبود وصال را من در کجا نگاهداری نمایم؟
تو ای گل زیبای من که دلی آکنده از درد داری و خواب بر وجودت سایه انداخته است مگر به تو نگفته اند زیبایی و شکوه گل بیشتر به خاطر آن است که در دامان خاری جای دارد؟
بیدار شو و وقت را گرامی بشمار...برخیز و به یاد آور که در کنار سنگ ها مردی تنها و بیکس به انتظار تو نشسته که هرگز نباید او را بفریبی چه میشود اگر به سوی او روان شوی و هنگامیکه تنها چهره ی دلارای تو را در نظر خویش مجسم کرده است حقیقت را در برابرش آشکار سازی و بنوای گام های خود از رویایی که او را در بر گرفته است برهانی تا وی محبوبش را لختی در آغوش گیرد.
دست در دست هم نهاده دیدگانمان را به هم دوخته ایم زیرا سرنوشت اینطور میخواست که ما هم لحظه ای از شراب ابدیت سر مست شویم .
طلیعه ی خورشید و بوی سکر آفرین گلها به ما نوید جوانی و کامرانی میدهند و این عشق که میان ما استوار گردیده است به اندازه ترانه های روستایی که از بیکران دور بگوش میرسد ساده و بی آلایش است.
یاسمن هایی که به خاطر من چیده و از آنها دسته گلی آراسته ای به من میگویند بیدار باش که این ارمغان با دادن و باز پس گرفتن نگاه شرمساری توام است.
او لختی بر تو لبخند خواهد زد و دمی شرمگین لب بر لبت خواهد فشرد و زمانی نیز بی سبب از خود بی خود خواهد شد . اما من میگویم عشق من و تو از ترانه هایی که برایت خواندم و آنها را بخاطر تو سرودم بی زنگارتر است.
ساعتی خوشتر از این دم که ما موجودیت یکدیگر را احساس مینماییم وجود ندارد و آنچه را که امکان ناپذیر و محال میدانند در میان من و تو نیست حتی در ماورای این طلسم سایه ای ما را تهدید نمیکند.
ای آرزو ای سرچشمه هستی ای مایه خوشی و سعادت بشر ای شراب روح ای لطیفتر از نسیم و شدیدتر از طوفان!
آیا تو نیز هیچ با من همراه و یار بوده ای؟
پروردگارا : در این جهان آرزو چرا کلبه کوچکی که جز دل نام ندارد نصیب من کرده ای . کاشانه ی محقری که در برابر طوفان حوادث استقامتی ندارد ، کلبه ی خونینی که جز تقدیر را در آن راهی نباشد . خانه ی ویرانیکه در آن بجز اشک و صبر ، همدم و مونسی را صاحب نیست.
دیر گاهی بود که آرزو میکردم ترا ببینم ، ترا بهرآنچه که زیباست تشبیه مینمودم . اما لحظه ای بعد افسرده و سرافکنده میشدم زیرا این زیبایی هاست که شبیه تواند . تو خود الهه زیبایی هستی.
خواستم ترا به ماه تشبیه کنم اما جز رنگ مهتابیت چیزی در آن نیافتم . میخواستم شاید معجزه ای شود و تو در کنارم بیایی .میخواستم که روبرویم بنشینی و من خود را در چشمان آسمانی و لبان نیم شکفته ات تماشا کنم و نفس گرمت را ببویم.
افسوس که تو اشکها و حسرت های مرا نمی بینی .نمی بینی که در خنده های من آهنگهای ناله پنهان است.
اکنون تو ای جان شیرین . بیا بنشین تا بگویم که امروز دیگر وقت اعتراف رسیده است . وقت آن رسیده که بدانی تو روح و حقیقت من هستی.
چنانچه یک گل احتیاج به آفتاب دارد منهم برای زنده بودن بعشق تو محتاجم .اگر بسویم باز گردی گناهانت را نادیده میگیرم و باز دامنم را بسویت میگشایم.
کاش هم اکنون باز میگشتی تا اشعه ی آفتاب امید بخش حزن و افسردگیم را پایان دهد و این قلب شکسته ام به امید تو به امید دیدار تو به امید عشق تو به امید وصال تو بار دیگر حرکت از سر گیرد و به ادامه ی حیات امیدوار گردد .
برای من کور بودن و ندیدن آفتاب سهل است . اما دور بودن و تو را ندیدن را نمیتوانم تحمل کنم فراموش مکن که جز تو من کسی را ندارم و به غیر از تو به مهر دیگری پایبند نیستم . تو مرا تنها گذاشتی . تو به من کتاب دوستیابی دادی ولی درس دشمنی آموختی تو از وفا و عاطفه سخن گفتی در حالیکه نامهربانی و بی مهری پیشه ساختی.
اکنون همه چیز جز نگاه تو را از یاد برده ام.
چندی است تو را نمی بینم و گرچه تو را هرگز فراموش نمیکنم و در پرتو درخشان و سایه حیاتبخش تو زندگی میکنم . اما با وجود این خودم را آزار نمیدهم . تو برو و با هر که میخواهی سعادتمند باش.
این تنها آرزوی من است.
اگه یه روزی اومد که دیدی همه دنیا دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی هزار نفر دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی صد نفر دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی فقط ده نفر دوست دارن بدون یکیشون منم ......
اگه یه روزی اومد که دیدی فقط یه نفره که دوست داره یقین داشته باش که اون یکی منم .....
اگه یه روزی اومد که دیدی دیگه هیچکس دوست نداره ......بدون که من مرده ام
روشی نوین و ابتکاری برای پنهان کردن فولدر ها
خوب ابتدا یک فولدر بسازید و یک نام دلخواه براش بذارین .
سپس روی اون راست کلیک کنید و فرمان Propertis را اجرا نمایید ٬ وارد شاخه ی Customize شده و بعد روی Change Icon کلیک نمایید .
در کادر باز شده تعداد زیادی آیکون وجود دارد که شما باید با کلیک برروی یک جای خالی در میان اشکال آنرا انتخاب و سپس با کلیک بر روی Ok صفحه را ببندید .
خوب تا اینجا تموم شد حالا فقط مونده اسمش که اونم باید با راست کلیک برروی آن فرمان Rename رو انتخاب نمایید و بعد دگمه ی Alt رو نگهدارید و بعد شماره ی 0160 یا 255 را بزنید تا نامش هم از بین بره .
حالا برای کسب اطمینان خاطر از این که آیا کسی میتونه اون رو پیدا کنه یا نه دوباره روی فولدر راست کلیک کنید و فرمان Propertise رو اجرا نمایید و کزینه ی Hidden کلیک نمایید ( تا تیک بخورد )
برای استفاده از این برنامه ها ابتدا شما باید بهStart برید و به RUN و در آنجا هر کدام از دستورات زیر را وارد کنید و ok کنید ، برنامه مورد نظر اجرا خواهد شد .
msiexec.1
یک سری مشخسات درباره ویندوز در اختیارتون میگذارد .
magnify.2
یک زوم خیلی جالب .
narrator.3
گوینده ویندوز .
mstsc.4
از طریق شبکه می توان دسکتاپ را در اختیار دستگاههای دیگر قرار داد .
clipbrd.5
هر چیزی را که در Copy قرار داده باشید در اینجا به نمایش در می آید .
drwtsn32.6
دکتر کامپیوتر شما .
dxdiag.7
مشخصات DirectX شما .
eudcedit.8
ساخت فونت .
iexpress.9
ساخت فایلهای install .
mplay32.10
مدیا پلیر 5.1 .
perfmon.11
اطلاعاتی درباره مانیتور شما در اختیارتان میگذارد .
rasphone.12
Network Connection کوچک .
regedt32 .13 یا regedit
اجرای Registry .
shrpubw.14
Share کردن فایلها .
sndvol32.15
اجرای Volume Control .
winchat.16
چت کردن از طریق LAN .
msconfig.17
کنترل STARTUP و BOT.
برای این کار توی هارد کامپیوترتون روی فایلهایی که می خواهید رایت کنید راست کلیک کنید . بعد به منوی Send To برید و گزینه ی CD –RW Drive رو انتخاب کنید . ( سعی کنید اول همه ی فایل هایی که می خواید رایت کنید تو یه پوشه جمع کنید ، بعد همشو با هم Send کنید )
حال به درایو رایتر خود بروید . از منوی سمت چپ صفحه گزینه ی Write these files to CD رو انتخاب کنید . حال پنجره ی CD writing wizard باز می شود . نام CDرا در قسمت CD name بنویسید و دکمه یnext را بزنید تا رایت CD شروع شود .
سر جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت!
مادر داماد: ببخشین، کبریت دارین؟
خانواده عروس: کبریت؟! کبریت برای چی؟!
مادر داماد: والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس: پس داماد سیگاریه...؟!
مادر داماد: سیگاری که نه... والا مشروب خورده، بعد از مشروب سیگار میچسبه...
خانواده عروس: پس الکلی هم هست...؟!
مادر داماد: الکلی که نه... والا قمار بازی کرد، باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره...
خانواده عروس: پس قمارم بازی میکنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان که نه... والا معتاد بوده، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود، بعد زنش لوش داد...
خانواده عروس: زنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
..... نتیجه اخلاقی: همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین!
پنج سوال خانمان برانداز
بر اساس یه تحقیق، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند! چون اگه جوابهاشون مبنی بر حقیقت داده بشه شر به پا میشه!!... این ۵ سوال عبارتند از:
۱- به چی فکر می کنی؟...
۲- آیا دوستم داری؟...
۳- آیا من چاقم؟...
۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟...
۵- اگه من بمیرم تو چیکار می کنی؟
برای مثال:
۱- به چی فکر میکنی؟
جواب مورد نظر برای این سوال اینه: “عزیزم! از اینکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به این فکر میکردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتنی و متفکر و با شعور و زیبایی هستی و من چقدر خوشبختم که با تو زندگی می کنم.“... البته این جواب هیچ ربطی به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به یکی از موارد زیر فکر میکرده:
الف) فوتبال
ب) بسکتبال
ج) چقدر تو چاقی!
د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره!
ه) اگه تو بمیری پول بیمه ات رو چطوری خرج کنم؟
یه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترین جواب رو به این سوال داده... اون گفته: “اگه می خواستم تو هم بدونی به جای فکر کردن، دربارهش حرف میزدم!“...
۲- آیا دوستم داری؟
جواب مورد نظر این سوال “بله“ است! و مردهایی که محتاطترند میتونن بگن: “بله عزیزم!“... و جوابهای اشتباه عبارتند از:
الف) فکر کنم اینطور باشه!
ب) اگه بگم بله، احساس بهتری پیدا میکنی؟
ج) بستگی داره که منظورت از دوست داشتن چی باشه!
د) مگه مهمه؟!
ه) کی؟... من؟!
۳- آیا من چاقم؟
واکنش صحیح و مردانه نسبت به این سوال اینه که با اعتماد به نفس و تاکید بگین “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنین!... جوابهای اشتباه اینها هستند:
الف) نمیتونم بگم چاقی... اما لاغر هم نیستی!
ب) نسبت به چه کسی؟!
ج) یه کمی اضافه وزن بهت میاد!
د) من چاقتر از تو هم دیدم!
ه) ممکنه سوالت رو تکرار کنی؟ داشتم به بیمهات فکر میکردم!
۴- به نظر تو، اون دختره از من خوشگلتره؟
“اون دختره“ در اینجا میتونه یه دوست قبلی یا یه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردین و یا هنرپیشه یه فیلم باشه... در هر حال جواب درست اینه که: “نه! تو خوشگلتری!“... جوابهای غلط عبارتند از:
الف) خوشگلتر که نه... اما به نحو دیگهای خوشگله!
ب) نمیدونم اینجور موارد رو چطوری میسنجند!
ج) بله! اما مطمئنم تو شخصیت بهتری داری!
د) فقط از این بابت که اون جوونتر از توست!
ه) ممکنه سوالت رو تکرار کنی؟ داشتم راجع به رژیم لاغریت فکر میکردم!
۵- اگه من بمیرم تو چیکار میکنی؟
جواب صحیح: “آه عزیزترینم! در حادثه اجتناب ناپذیر فقدان تو، زندگی برام متوقف میشه و ترجیح میدم خودمو زیر چرخ اولین کامیونی که رد میشه بندازم!“... این سوال، همونطور که توی گفتگوی زیر میبینین، ممکنه از سوالهای دیگه طوفانیتر باشه!...
زن: عزیزم... اگه من بمیرم تو چیکار میکنی؟
مرد: عزیزم! چرا این سوالو میپرسی؟ این سوال منو نگران میکنه!
زن: آیا دوباره ازدواج می کنی؟
مرد: البته که نه عزیزم!
زن: مگه دوست نداری متاهل باشی؟
مرد: معلومه که دوست دارم!
زن: پس چرا دوباره ازدواج نمیکنی؟
مرد: خیلی خب! ازدواج میکنم!
زن (با لحن رنجیده): پس ازدواج میکنی؟
مرد: بله!
زن (بعد از مدتی سکوت): آیا باهاش توی همین خونه زندگی میکنی؟
مرد: خب بله! فکر کنم همین کار رو بکنم!
زن (با ناراحتی): بهش اجازه میدی لباسهای منو بپوشه؟
مرد: اگه اینطور بخواد خب بله!
زن (با سردی): واقعا“؟ لابد عکسهای منو هم میکنی و عکسهای اونو به دیوار میزنی!
مرد: بله! این کار به نظرم کار درستی میاد!
زن (در حالی که این پا و اون پا می کنه): پس اینطور... حتما“ بهش اجازه میدی با چوب گلف من هم بازی کنه!
مرد: البته که نه عزیزم! چون اون چپ دسته!!!
البته باور کنید شامل همه ی آقایون نمیشه !